مهمانی

متن مرتبط با «عبور» در سایت مهمانی نوشته شده است

پذیرش و عبور

  • تا حالا براتون پیش اومده بعد از،کلی روزهای شلوغ یهو سرت حلوت میشه یا مثل امروز بچه هات کلاس نمیرن و تو انگار وقتی داری،که نمی دونی،باید چکارش کنی... می خوام صدایی نشنوم ... مسابقه فدتبال در حال برگزاریه و من پناه میارم به اتاق خودم ... لامپ خاموشه و من میام سراغ این دفتر تا آینه ی درونم بشه... و من اینجا با حقایق وجودم مواجه میشم... اینجا ... پر از خاطرات منه ... پر از ناگقته ها و دردهای من ... حتی اگه نانوشته باشه... اینجا خلوت ِابدی منه... دفتری،مجازی که خاطرات زیادی رو تو خودش دفن کرده ...خلایی که با عشقی ساخته ذهنم پرش گردم و جذب رفتار ساختگی آدمی،شدم که تهش فهمیدم ،عاشق تصوراتم شدم .. اون مرد نمی تونست عشق بورزه.. بازی می کرد تا خانمها رو اسیر کنه تا دردها و زخم های روحش رو درمان کنه..با ابرلز عشقشون جون می گزفت و با چنگ زدنشون انرژی می گرفت ... مرد واقعی مخ نمیزنه وقتی،شرایط رابطه نیست ... وقتی برنامه ای،نداره... ایکاش،آدم ها می دونستند با رفتارشون چه کارمایی رو به زندگی،شون دعوت می کنند.خلاهایی داریم و گمان می کنیم رفتار ساختگی و فیک شخصی می تونه درمان نیازهامون باشه .. ما بهش،مقام پادشاهی می دیم و بدون تلاش اجازه میدیم ، فاتح قلبمون بشهدر امانت ، خیانت می کنه و جوری خنجر میزنه وقت رفتن که سالها بعد باز،جاش،درد می کنه ....خوشحالم که ازش عبور کردم ... با وجود اینکه دورادور،شنیدم نامزده کرده ولی دیگه ،اذیت نمیشم ......طول کشید تا به اینجا برسم ...او مردی نبود که گمان می کردم و من نیاز،دارم به شناخت ادمها ، قبل از،باور و تصور خیالی.... من با هدایت مستقیم پروردگار مردی شایسته ....که قلبش باز،باشه و انسانی وفادار و با سلامت اخلاق ، جسم و روان رو ملاقات می کتم . کسی که ق, ...ادامه مطلب

  • عبور از روابط سمی

  • جمعه است و من تنهام ... تنهایی خودخواسته...دیروز عصر، چند ساعت خوابیدم وقتی بیدار شدم هشت و نیم بود.باز تماس گرفتند که برم مهمونی.. همه جمع بودند و ولی حس بودن تو جمع نبود ... به تنهایی نیاز داشتم تا یه دل سیر از آدم های سمی زندگیم. بنویسم و رها بشم .رفتارهای گیج کننده ... و در نهایت رفتاری گه عمیقا منو رنجاند و شاید زخمش به راحتی خوب نشه ..البته می دونم این جور مردها همزمان چند نفر رو بازی می دن .. خدا به داد نسلشان برسه که باید تاوان اعمال شون رو پس بدن ..اینجور آدمها فقط کلاس و لباس و ادا هستند .. ادعای معرفت ، مردانگی و وجدان.... ولی فقط عمل آدم‌هاست که نشون میده اونها در حقیقت کی هستند ؟زمان برد تا بفهمم آدم امنی نیسنت و حتی دوست خوبی نیست .. فقط تماشاچی و بی مسئولیت ... من سعی کردم علارغم صدمه هایی که ازش دیدم ، در روزهای بحرانی کنارش باشم و برام مهم نبود موقعیت اجتماعی خوبی داره یا نداره... زمانی که درگیرش شدم حتی نمی دونستم مرد متولی هست .. چون شناخت زیادی ازش نداشتم .. اون تو روزهایی که له بودم از زندگی گذشته ام منو شنید و به ظاهر مهربون بود و زمان برد تا من درگیرش شدم ولی اون مدل دیگه ای از همسر سابقم بود. می دونید چرا ... چون من خودم رو لز انرژی های تاریک رها نکرده بودم .. از یه مرد بی عزت نفس و زن ستیز که عشق ورزی بلد نبود و ترس هاش از آدم کنترلگر و خشنی ساخته بود و به یه خود شیفته ای پناه بردم که علارغم احترام ساختگیش به خانمها ، زن ستیز بود و تاری تنیده بود که زن هایی که خلا دارند رو شکار کنه و بعد از شکار و مخ زدن کاری بهشون نداشت فقط نوری رفتار نی کرد که تشنه بمونند و تحقیر بشن..فقط ستایشگر می خواست تا کمبودهاشو پر کنه و نفرتش از زنها علارغم عشقش به مادرش عج, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها