عبور از روابط سمی

ساخت وبلاگ

جمعه است و من تنهام ... تنهایی خودخواسته...

دیروز عصر، چند ساعت خوابیدم وقتی بیدار شدم هشت و نیم بود.

باز تماس گرفتند که برم مهمونی.. همه جمع بودند و ولی حس بودن تو جمع نبود ... به تنهایی نیاز داشتم تا یه دل سیر از آدم های سمی زندگیم. بنویسم و رها بشم .

رفتارهای گیج کننده ... و در نهایت رفتاری گه عمیقا منو رنجاند و شاید زخمش به راحتی خوب نشه ..

البته می دونم این جور مردها همزمان چند نفر رو بازی می دن .. خدا به داد نسلشان برسه که باید تاوان اعمال شون رو پس بدن ..

اینجور آدمها فقط کلاس و لباس و ادا هستند .. ادعای معرفت ، مردانگی و وجدان.... ولی فقط عمل آدم‌هاست که نشون میده اونها در حقیقت کی هستند ؟

زمان برد تا بفهمم آدم امنی نیسنت و حتی دوست خوبی نیست .. فقط تماشاچی و بی مسئولیت ... من سعی کردم علارغم صدمه هایی که ازش دیدم ، در روزهای بحرانی کنارش باشم و برام مهم نبود موقعیت اجتماعی خوبی داره یا نداره... زمانی که درگیرش شدم حتی نمی دونستم مرد متولی هست .. چون شناخت زیادی ازش نداشتم .. اون تو روزهایی که له بودم از زندگی گذشته ام منو شنید و به ظاهر مهربون بود و زمان برد تا من درگیرش شدم ولی اون مدل دیگه ای از همسر سابقم بود. می دونید چرا ... چون من خودم رو لز انرژی های تاریک رها نکرده بودم .. از یه مرد بی عزت نفس و زن ستیز که عشق ورزی بلد نبود و ترس هاش از آدم کنترلگر و خشنی ساخته بود و به یه خود شیفته ای پناه بردم که علارغم احترام ساختگیش به خانمها ، زن ستیز بود و تاری تنیده بود که زن هایی که خلا دارند رو شکار کنه و بعد از شکار و مخ زدن کاری بهشون نداشت فقط نوری رفتار نی کرد که تشنه بمونند و تحقیر بشن..فقط ستایشگر می خواست تا کمبودهاشو پر کنه و نفرتش از زنها علارغم عشقش به مادرش عجیب بود ... شاید زنی رهاش کرده بود و سالها برای جبران اون شکست، داشت انتقام می گرفت ولی با ظاهری متشخص که فریبنده است و احترام ساختگی به خانمها ولی در واقع بیزار ... چون کسی که ادعای دوست داشتن می کنه ، تو بحران های آدمها تماشا نمی کنه و آخرش سرکوفت .. راهنماییش می کنه نیاز نیست عاشق باشه .. همین که آدم با معرفت و با محبتی باشه، تماشا نمی کنه تهش تحقیر اونم وقتی آدمی رو جلد کرده ، حتی اگه اشتباهی از اون خانم سر زده باید می فهمیده در بحران بوده و خیلی وقتها برای توجه اون البته اگر محبت واقعی باشه که در واقع همه ادا بوده برای شیفته کردن با بی مسئولینی کامل ...

من دیگه جان شیفته نیستم ... رها هستم ... از آدم هاس سمی و تمام تلاشم اینه که زخم هامو مرهم بزارم فقط توسط خودم و پروردگار ... نزار آدمها زخمش رو ببینند ... چون وقتی زخمی و رنجوری افرادی رو جذب می کنی که میان تا زخمی ترت کنند ... حالت رو بدتر می کنند ... برگشتم اینجا تا بگم چان شیفته هیچکس نباشید .. هیچ کس ارزش اونو نداره که شیفته اش بشید...چون کسی که واقعا انسان درست و سالمی باشه بازیتون نمیده ،روراست و درست و اصیل رفتار می کنه و نمیزاره درگیر بازی هاش بشید که تشنه و منتظر بمونید که بهش چنگ بزنی ک شیفته بشید ... اول رابطه همه وانمود می کنند دوستتون دارن ، .. فقط کنجکاوی و کشش هست.. خودمون هم همین طور ...

گول احساسات و هیجان رو نخوریم ... اونی که خالی تره و روراست نیست ، نمیزاره بشناسیدش... چون از حقیقتش زده میشید .. پس مخفی میشه پشت نقاب جنتلمنی .. آدمها فقط بر اساس عمل شناخته میشن... دقیقا تو بزنگاهها ... تو بحران ها ... واکنش ها ... بعضی ها فقط ویترین خوبی دارن ... شاید صدای خوب و طاهر با کلاس و با شخصیت داشته باشن ولی حباب هستند و تو خالی ... فقط با تجربه اند و شکارچی هستند .. اینجوری لذت می برند که هر کی رو بخوان می تونند تو مشت شون بگیرند ... آخه موقتا،حقارت وجودشون با این آزارها آروم میشه..

و خدا رو شاکرم که شناختمش و بالاخره ازش عبور کردم و دارم زخم هاتو التیام میدم..

آدمهایی که نمی دونند چی می خوان .. آدم‌هایی که مخ می زنند و دور و نزدیک میشن ... باید ازشون عبور کنی .. فقط بهت صدمه میزنند..آدم برای کسی که براش ارزش داره ، وقت داره .. اشتباه از خلأهای ماست که برای چنین افرادی می نویسم و سوال می کنیم .. رفتار اشتباه رو متدگر شو وقتی تکرار شد .. برو .. بعضی ها حتی ارزش خداحافظی رو هم ندارند..‌ انرژی خوار هستند... دیروز عصر به نوشتن دردهام گذشت و امروز بهترم ..

دارم رها میشم از انرژی های تاریک نا دیگه آدمهای تاریک و مریض رو نپذیرم و جذب نکنم.. تاریکی وجود ما و تنهایی و صعف ما شکارچیان رو جذب می کنه ... مثل کفتار گه حذب بوی خون میشه .. این آدمها جذبت میشن ، چون می دونند آسیب پذیری و می تونند رنجت بدن ..

می بینید من یه روزی اونقدر صعیف بودم که برای چنین آدمی از عشق می نوشتم .. حالا هم نمی خوام خودم رو سرزنش کنم .. کافیه بپذیرم ضعف و زخم عاطفی من چنین کفتار صفتانی رو جذب می کنه ..

خوشحالم که چشمم به حقیقت باز شده ... خدا رو شاکرم که می دونم عشق رو فقط باید از پرورگر خواست و در خود پرورش داد با پرداختن به علایق خودمون .. با آشتی با خودمون ... وقتی حالت خوب شد و سرشار از عشق، نور و آگاهی شدی. می تونی در ارتعاش مثبت با افراد درست ارتباط بگیری تا شادی ها و قدرتهاتون رو شریک بشید .. نه با تلخی ها و صدمه ها دوباره جذب افراد سمی بشی بلکه خودت رو التیام بده بعد که مساعد شدی با یه انسان آگاه که روحی بیدار داره حال خوبتون رو شریک بشید و جهانی امن بسازید برای هم. آمین . چنین باد

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 35 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 14:26