آشنای عزیز

ساخت وبلاگ
روح عزیز، پدر عزیز، آشنای عزیز انگار برگشتیم به روزهای اول آشنایی، دورتر شدی البته این بهترین کاره. تو آشنای عزیز من خواهی ماند تا ابد. نمی دونم من توی ذهن تو چه جوری ثبت شدم؟دوست دارم صادقانه بگی حتی اگر ناراحت بشم از شنیدنش. ظاهرا باید خودم رو قربانی کنم.  می مانم تا جایی که بتونم ، یا شاید من برای تصمیم بزرگ  و محافظت و شاد نگهداشتن آنها به تنهایی آماده نیستم.فعلا تنها چیزی که نیاز دارم زمانه و همیشه گزینه  جدایی هست ، نیازی به عجله نیست.خیانت در این سرزمین مقبول تر از جداییه. افسوس وقتی تمام شدم ، از یاد بردمش مرا دید. گاهی چقدر دیر آدمها آنچه داشتند و از دست رفته می بینند، سالها نالید الان پشیمان شده . اگرچه آدمها  به سرعت عوض نمی شوند. وانمود می کنند ......کمی دیر شده...

 

مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 5 اسفند 1397 ساعت: 16:03