بارها و بارها مرور کردم تصویری که در آخرین دقایق دیدارمون ترسیم و چاشنی لحظه هام کردی .. ...رستاخیز عشق بود؟ یا نسیمی گذرا؟ نمی دونم ... تجربه دردناکی که از عشق داشتم ، باورم رو ضعیف کرده..
... ایکاش روزی برسه که بتونم درهای قلب دردمند و رمیده ام رو برات باز کنم ، ایکاش روزی کنارت آرام بگیرم و عشقی دو طرفه و پایدار رو تجربه کنم . بتونم خودم رو در دستانت رها کنم و در آغوشت آرام بگیرم .
ساعتها و روزها نگاهت رو به نگاهم بدوزی در چشمان ِ من برق عشق ، شادی ، امید و یقین رو ببینی و من در تو شوق ، شور عشق ،سرمستی ، قرار و آرامش رو ببینم ...
تا خواست و مشیت الهی چی باشه ...
مهمانی...برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 78