دیشب تنها خوابیدم ، مثل همیشه. قرار بود من ناز باشم و تو نیاز. .حس بدیه .سالهست زندگی
ماشینی وهمخونه بودن .وظیفه کار، خوردن ، گاهی رفع نیاز . بعید می دونم اصلا نیاز داشته باشی. شاید مغروری . من از تو عشق می خواستم ، نوازش های طولانی.می خواستم تو چشمات ببینم نیازت رو به من. می خواستم نگاه مردانه ات ، مرا آتش بزند.سالهاست حس می کنم خواستنی نبودم برات. حس می کنم من انقدر که باید زن نبودم.دیگر تمام شدم. مهمانی...
ما را در سایت مهمانی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : janshifteh بازدید : 143 تاريخ : سه شنبه 20 شهريور 1397 ساعت: 5:08